رفیقان بی کلک

کیان: مامان!من توی مدرسه کرانچی گرفتم . بعد کاوه به من نگا کرد و پرسید :بازم پول داری برا منم بگیری؟

-خبببب :)

کیان در ادمه: خب منم براش گرفتم . 

- کار خوبی کردی امیدم :) 

کیان:آره . چون منم اونروز بوفه بسته بود. کاوه لقمه داشت . ازش پرسیدم چیزی برا منم داری ؟! اونم به من از لقمه ش داد ...

- :))))

پ ن: این موجودات از طفولیت رفیق بازن و با مرام. بیخود دم از رفاقت نمیزنن آقایون. بایه قاشق غذا میخورن تو کوه و سفر . رخت همو میپوشن. شونه و حوله که هیچ، با چشمای خودم دیدم مایو به هم قرض دادن .

بعد خانمه به صمیمی  ترین دوستش میگه: فلانی اجازه هس از رژ یا ریمل ت بزنم؟

  فلانی: :/  

چی بگم من :(


+In the end . Tommee profitt

+Dream. Imagine  dragons( فقطططط فریادهاش)

۴ آذر ۹۸

قلبم درد گرفته. بین کتفهایم از پشت انگار گلوله خورده. دراز کشیده ام. 

اس ام اس های  تبریک تولد را با "ممنونم"،"فدای تو"،"عزیز دلمی" پاسخ میدهم و درد همان است که از صبح بود. 

دیشب بچه ها اینجا بودند. فاطمه و فهیمه و نازی . تمام سعی شان را کردند تولدی متفاوت برای من بسازند. میخندیدم. میرقصیدم. شیطنت میکردم . ولی دروغکی. ولی ساختگی .ولی الکی...

+over and over . Frank sinatra 

+lake of the cloudd . Amethyste ( بیکلام )

+اما تو نیستی . کینگ رام 

مبادا بی تو ...

پستچی که بسته را آورد آموزشگاه، وقتی گفت برای خانم رحیمی ست ؛ چشمهایم گرد شد . سابقه نداشت بسته ی پستی آموزشگاه به اسم شخص خاص بیاید. حالا پستچی برای من بسته داشت!!!

 گفتم رحیمی که منم و بی آنکه بخواهم لبهایم به خنده واشد. 

- از طرف خانم اسدزاده بسته دارید.

 وای خدا ! زهرا برای تولدم پیشاپیش کادو فرستاده بود. 

چنان کودکانه خندیدم و به پستچی گفتم  "دوستم برام فرستادهههه" که او هم زد زیر خنده و با هیجان گفت "خب!دم دوستتون گرم که انقد شما رو خوشحال کرد!"

امضا زدم و چشمهایم از اشک شوق و غافلگیری پر شده بود. سرخ و گر گرفته ...

برایم اهمیتی نداشت محتوای بسته چیست. هرچه میخواست باشد، رسالتش را به درستی انجام داده بود. من پس از سالها برای تولدم، غافلگیر شده بودم. تلنگری کوچک و دوست داشتنی میان اینهمه روز درب و داغان....

به دیروز که فکر میکنم باز خوشحال میشوم و باز اشکهایم صورتم را خیس میکند. 


پ ن: نامه اش را اینجوری شروع کرده بود: بنام تک نوازنده ی گیتار عشق :)

و اینجوری تمامش :

نمکدان بی نمک شوری ندارد    دل من طاقت دوری ندارد

ای نامه که میروی  به سویش     از جانب من ببوس رویش 

و اینها را با گریه میخواندم و میخندیدم... 

فارغ التحصیل نخبه ی ادبیات، برای من خودخواسته نامه ای کودکانه نوشته بود. شما بودید عاشقش نمی شدید؟!


+Drinkin problem . Midland




گذشته ی استمراری

همونم. همونی که از اول یکی  رو بالا میبرم . اونم باورش میشه بالاس جایگاهش. بعد اون نقطه که حالا دیده شده یه جاهایی به کمک تو، میاد  از روت میشه و تو رو لهت میکنه  در واقع :)

دوباره  کسی که منم، به یه کسایی این اجازه رو میدم که توی ۲۰ و ۲۸ سالگی و ۳۰ و ۳۲ و حالا امروز حتی، برا چندمین بار  با خاک یکسانم کنن. 

آدمی  که عین کوه پشتش وایسادی، امروز با چندتا دینامیت میاد روبروت و  جاشون میده زیررررت و BBBOoooOMM..

پودر شدم :)


پ ن : آدم نمیشم که 


+دیده دریا کنم. اوهام 

+دکلمه ی غروب چمن . ابتهاج

و این : 

http://server4.iranmusic.ir/music/Arman/Songs/Ehsan%20Haeri%20-%20Kooh.mp3

صبحدم از عرش می آمد خروشی ...

خوشبحالم که وقتی این ریقوها زدن نت رو قطع کردن و به چیزی دسترسی نداریم،کتابا و  فیلمها و آهنگامو دارم که باهاشون  بازم حس کنم زنده م..‌.

+منبر. اوهام 

+one.johny cash( جانی کَش از اوناس که صداش از نظرم ...‌ اصن هیچی. ای لعنت بهت چه صداااایی داشتی !!!!)

+ Archive.Again

+Alexandra stan.Noi Doi

+Anathema. Ghosts 

+Dharia.sugar 


Cold stop

در اوج بدحالی، هدفون را فول شارژ کردم و به ترتیب :

بابا تو کی هستی. برو بکس

به تو مربوط نیست. سامی بیگی

Joy.tuch by tuch

All about you . Hilary Duff

Time won't wait . Filatov & karas 

Rockabye. Clean Bandit


گگگگگگگوووووررررررر بببباااااباااااااش . والا


ماه پنهانِ و راه دشوار

مارا شکست خورده

مارا با اشک هایمان رها کردند

و رفتند

و از آن روز بود که ما

بخشیدن را از یاد بردیم


ناظم حکمت

-سرماخورده ام. تنها با بچه ها در خانه و غروب جمعه ی ابری و سرد... 

اوهوم .این منم . منم که دلم برای دزفول تنگ شده  ...


+رفت.ماکان باند (بعید میدونم ملودی این ترانه وطنی باشه)

+دل یار. سارا نائینی

+love. Lana del Rey 

+Alone. Ahmet Halici

این راه بینهایت

دو شب پیاپی نخوابیده ام . کیان تب داشت و وقتی کیان تب دارد یعنی به عبارتی باید قید تمام زندگی را از همان اول برای چند روزی زد ...

دیروز را به کل آموزشگاه نیامدم. امروز اما اول صبح با تنی خسته و نیمه جان آمدم.دستهای کلافه ام را از جیب درآوردم . بخاری ها و سماور را روشن کردم. 

قدم برمیدارم اما زمین زیر پایم نیست.شجریان را play میکنم و سرم را روی میز میگذارم.

کاش میتوانستم برای هزار سال بخوابم ...

file:///storage/emulated/0/Download/Mohammadreza%20Shajarian%20%26%20Homayoun%20Shajarian%20Avaz%20Mahoor%20Hafez%20128.mp3