من و تکه های من ...

بعد از رفتن خواهر کوچکتر-ته تغاری خانه به خانه ی بختش-  من دیگر هیچ کسی را برای همان خنده های ناچیز و اندکم ، برای کناره گرفتن از غم ها، نداشتم. پس به حس «حسادت به خواهرانه های مردم» دچار شدم. زنانی را میدیدم که دوش به دوش خواهرشان از پشت شیشه ی ویترین بوتیک ها و فروشگاه ها و مغازه ها، با هم برای خرید عید همفکری میکنند و خون توی صورتم جمع می شد. من به حسادت دردناکی دچار گشته ام که نمیشود ازش برای دیگران گفت :(

من فقط یاد گرفتم حالا خودم از چارپایه بالا بروم و پرده ها را برای خانه تکانی بکشم پایین. یاد گرفتم تنهایی لباس انتخاب کنم. یاد گرفتم به آدم ها نگاه نکنم تا دیگران را با خواهرهایشان نبینم. یاد گرفتم خودم با تکه های دلتنگ خودم، روی مبل بنشینم و به تنهایی چای بخورم و تلگرام را بالا و پایین کنم و تنهایی بغل گوشم زمزمه کند:« آخی، حیوونکی» ...


پیشنهاد شنیدن:

+,Here i go again  از لاله پورکریم

+ Im your man  و Famous blue Raincoat از لئونارد کوهن  

+ Seeing blind از niall horan ft maren morris


نظرات 1 + ارسال نظر
Mileena جمعه 27 اسفند 1400 ساعت 21:16 http://mileena.blogsky.com

پیشنهاد منم آهنگ 30 Minutes از Tatu

عالیه اینکه
من جوون که بودم از Tatu زیاد میشنیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد