روزها و روزنه ها ...

همه چیز بعضی وقتها ،درسته سخت ،اما به خوبی و با سرانجام پیش میره . همه چیز جز همون مورد دردناک زندگی  من که هنوز کمافی السابق پابرجاست و بلکه دردناکتر و چون زخمی عفونی چرکین تر ... ادامه تحصیل پس از ١۴سال دوشادوش همکلاسی هایی که خیلی هاشون هیچ تناسخی با تو و وضعیت تو ندارن ،مسخره اما دلچسبه . بچه ها به نبودن گاه و بیگاه من تو خونه عادت کردن و همکلاسی ها واستادها به غیبت های سه خط درمیون ام ... با تبلت اومدم و مختصر خبری از این روزهام به شما میدم و پیرزن زیرلب اجداد من رو مورد عنایت قرار داده چون حمام بردمش و سردشه . آیا من هم اگه نمردم و به سن این خانم رسیدم همینقدر نمک نشناس میشم ؟ راستی گوشی نوکیای بیچاره ی من هم از دست رفت و عمرشو داد به گوشیاتون .شماره ی هیچ کسی از دوستان اینجایی رو ندارم .لطفی کنید و برام اینجا بزارید شماره تماسهاتون رو.ممنونم.فدای قد و بالاتون .

نظرات 3 + ارسال نظر
علی جمعه 9 بهمن 1394 ساعت 09:20

سلام ارغوان جان
امیدوارم حالت خوب باشه....امتحانات را هم به خوبی گذرونده باشی...
.
.
.
خدایا

صداے افڪاربعضےاز آدمهایت را خاموش ڪن..

تاصداےتو را هم بشنوند...

آن قدرغرق در قضاوت هستند...

ڪہ فراموش ڪرده اند...

قاضےتویے...

نهال دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 13:43 http://aparteman.blogfa.com

سلام خانم دانشجو ، موفق باشی

مگهان دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 12:18

تو هرگز نمک نشناس نمی شی بانو... خیلی واضحه، پرسیدن نداره اصلا...

♡ دلتنگت بودم خیلی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد