ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آمدم اینجا بنویسم تا پایان ماه را نیستم .
اینجا بنویسم آلما ! نیستی چرا ؟؟؟ نکند تنها گذاشتن من شده باشد تصمیمت ؟!
آمدم تا بگویم یادم هست که به یادتان باشم ...
خدا نگهدار
قصد اومدن هم که نداری!چشممون به در خشک شد!
سلام
خوبی ارغوان جانم؟
روزی دوبار سر میزنم.نیستی هنوز و من همچنان مشتاق ومنتظر
انشاالله خیر باشه هر چی.....
آلمای من!بخدا من هم با گوشی فقط میتوانم حرفهای شما را بخوانم و اگر وقت بشود پاسخی بدهم.فدای تو بشوم دعا کن خیر باشد!
سلام شب بخیر
اگه میشه در مورد عروسی خواهرتون مطلبی بنویسید........
التماس دعا دارم در این روز های زیبا
بیایم,چشم مینویسم.محتاجیم
سلام عصر بخیر ممنون من خوبم چقدر سفرتون طول کشیده منتظر نوشته هاتون هستم
بخاطر پرونده ای از همسرم اقامتمون در اینجا خیلی طولانی شد.می آیم و میگویم سفرنامه را.انشالله
سلام امیدوارم حالت خوب باشه ......
ممنون که می پرسی حالم را هنوز ... خوبم
شما خوبی؟
سلام ارغوان جان
چقدر منتظر بودم از سفر بیام و تند تند بخونم نوشته هاتو اما انگار تو هم نیستی و ننوشتی
هر کجا هستی در کنار خانواده ی عزیزت خوش
وسلامت باشی
منتظرت میمونم
خب گیر بودم و گرفتارم هنوز :(
هنوز برنگشتم لیلا
خیلی خسته ام . خیلی زیاد
http://up.shamsipour-ac.ir/uploads/images/1393/ordibehesht/6f2f6a73e2d71.swf
سلام.
نوشته هات رو دوست دارم. خیلی زیاد.
مدتیه که می خونمت.
خوشحالم .خوش آمدی
سلام
کی بر میگردیییییییییییی؟
خوبی؟بچه ها خوبند؟
منتظرما
سلام آلماجان!میام اوایل تیر.میام عزیز.ممنون ک پرسیدی حالمو همیشه و همه وقت
سلام
سعادت گرچه بیرنگ است
ارادت همچنان باقیست
سلام
خوبی ارغوان خانم
ببین چطور این پست الکی الکی شد اختصاصی آلما
ارادتمندیمممممممم
خیر باشه.
کار خوبی کردی خبر دادی!
عزیزکم
مهربانم
سلام
ببخش...خواهش میکنم مرا ببخش.
توی عزیز دل را یادم نرفته. تویی که برایم نگران بودی
من اینقدر درگیرم با این زندگی که بی معرفت هم شده ام.
ببخش گل ارغوان
بهار را ببوس...
دوستت دارم...خیلی.
ارغوان جان حدس میزنم درگیر عروسی آبجی باشی که نیستی تاآخر ماه...
شرمنده ام که کسالت وکار اجازه نداد بیشتر باشم. بذار بهار بزرگ بشه انشاالله میفهمی چی میکشم الان خواهر .همه گرفتاریها یه طرف داشتن دختری درسن بلوغ یه طرف..گاهی میشینم وسط اتاق ومیگم خداااا کم آوردم دیگه....
آیدا درگیر امتحاناتش بود بسیار حساس شده حتما باید بیست باشه نمره اش.عصبی وضعیف شده منم مریض وداغون برگه صحیح کردن و بدو بدو رفتن سرکار با حال خراب حساسیتهای آیدا و...و...و...
خدا رحم کرده که هستم هنوز والان دارم اینجا برات درد دل میکنم....
نبودی هم اشکال نداره من بیادتم و برات مینویسم گاهی جان خواهر..به قول علی جانم ما استان فارسیها یا علی مون یا عمر نمیشه تا بتونم هستم عزیز
آلمای عزیزم!چ خیالم راحت شد ک اومدی .ک هستی.آیدای عزیز رو ببوس و تحملش کن.مادر بودن جز حرص و فکر و استرس چی داره?یادم نمیره عید امسال رو ک بهار چن تا رنگ آمیزی داشت و نق نق و استرسش کشت منو.خدا عاقبت همه رو ختم ب خیر کنه.فدای تو
سلام
عزیز خواهر شرمنده اگه کم سعادت شدم گرفتار بیماری وامتحانات پایان سال
سلامت باشی هرجا هستی ارغوان جانم