اعتراض وارد نیست ...

من اعتراض دارم . به خیلی چیزها ، خیلی واقعیت ها ، خیلی بودها و خیلی نبودها . من اعتراض دارم به خانه ای که امن نیست . آرامش ندارد و پشت دیوارهایش ،هر روز ،  دستهای پلید یک مرد ؛ آه نه ،ببخشید! یک نر ، روی زنش بلند میشود  ! و آب از آب تکان نمیخورد .

 من به سکوت اعتراض دارم . سکوت مسموم و کشنده ی زنی که شوهر بوالهوسش هر غلطی دلش میخواهد میکند و زن بی غیرت و نفهم اش بخاطر زندگی !!!! و بچه ها لام تا کام حرفی نمیزند ، شکایتی نمیکند و خودش را با این حقه ی کثیف بازی میدهد که من دارم فداکاری میکنم !

من به ترس ها اعتراض دارم . ترس از باختن ، ترس از حرف دیگران و ترس از مبارزه .

من اعتراض دارم . به عشوه خرکی های زنان برای کاسب جماعت . به چانه زنی های تحریک کننده و سر و وضع دریده شان . به آن خنده های بی جهت توی بازارشان و پچ پچ های جنسی محافل دوره ای شان . من به وقاحت زنها اعتراض دارم . به پلشتی تن و کثافت باطنشان اعتراض دارم . 

من به عشقهای عجیجم و لایک و امروزی اعتراض دارم . به "گلم" گفتن ها یی که به طرز مسخره ای مد شده . به "جاااان " گفتن دل ضعفه ای دختری که مخاطب می شود و "ای جوووووووووووون " گفتن از سر شهوت پسری که سیر مانی ندارد دل بی مصبش !من به عادی شدن هرزگی اعتراض دارم . به راحتی افسارگسیختگی و ولنگاری . به کلاس مارک و بالاشهری و پورشه و برلیان اعتراض دارم .

من به گرانی اعتراض دارم . گرانی دارو ، گرانی کلیه ، گرانی عضو پیوندی !!!!  من به گرانی جان و سختی  زندگی اعتراض دارم . به اینهمه دویدن و سگ دو زدن اعتراض دارم .

من به مسافرت اعتراض دارم . به رفتن کسی که نباید برود . به دوری کسی که باید همینجا باشد . من به مسافت ها و این جغرافیای دل شکن لعنتی اعتراض دارم . 

من معترضم . به محافلمان . به برخوردهایمان . به دوستی ها و دشمنی هایمان . به خودخواهی تیره رنگ هر لحظه ی مان . به دلسوزی های بیخود و طرفداری های بی جهتمان . من به دادگاههای قانون طلاق و مهریه اعتراض دارم . 

من اعتراض دارم به آوار شدن غرور مردانه ی دست های خالی . من به زخم ها و دردهای کارگران اعتراض دارم . به برجهای بلند و سقوط هر روزه ی جانها از اسکلت های چند طبقه . من به فقر بیش از حد موجود ، اعتراض دارم . 

من به ثروت اعتراض دارم . به فقط مال خودم بودن . به فقط خودم و خودم مهم بودن . من به خیلی از فقط ها و تنها ها اعتراض دارم .

من به جنگ اعتراض دارم و به نژاد پرستی ای که تف به رنگ سفیدی که روکش دلی سیاه است . تف به لهجه ای که می پوشاند خونخواری و قساوت را . من به بمب ها و کودکان و زنان بیگناه سربریده ، من به ترور اعتراض دارم . 

من به فحشاء اعتراض دارم . به خودفروشی ، به فرار ، به زندان اعتراض دارم . من به قتل فرزند به دست پدر و قتل های ناموسی اعتراض دارم . من به مرگ اعتراض دارم ! 

من به بی سرپرستی اعتراض دارم .  به نداری اعتراض دارم . من به تلخی و تنهایی و شکست و خودکشی اعتراض دارم . و...و...و...

خدا! من اعتراضی هایی دارم که میگویند وارد نیست . 

-----

پ ن :لحن تلخ و گزنده ام را ببخشایید ... نمیتوانم از دردها ننویسم . نمی توانم بی تفاوت بنشینم و چای بنوشم و قند توی دلم آب شود از خوشبختی ساده ی خودم . 

ویژه نوشت : مرگ بر بهائیت ! بر فرقه های سرتاپا وهم و خیال و من درآوردی لجن ! مرگ بر بی دینی ! مرگ بر مرتد !مرگ بر عوضی هایی که دارند خودشان و دیگران را گول میزنند و خیلی شیک میروند توی گووووووووووووه !

 

دانلودانه :همسایه از محسن چاوشی ؛ خیلی دلم میخواهد از چاوشی بخاطر انتخاب هایش تشکر کنم آنهم به صورت خیلی ویژه ای !:)


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد