صدبار با خواهش و عجز و التماس ازشون خواستم به بهار نگید مامانت نی نی داره تو شکمش ... بچه م هر روز انتظار داره از خواب که پا میشه نی نی اومده باشه ... این جماعت مگه می فهمن ؟ جالب اونجاست یه سره به بهار میگن مامان قراره برات داداشی بیاره ...

داداشی !!!!!!

 سرشون درد می کنه واسه دخالت ... می میرن برا پسر ... اینقد میگن پسر که مطمئنم علی منتظره بچه پسر باشه و اگه دختر باشه کلی حالش گرفته میشه ... هر چند وقتی بحث اش پیش میاد میگه فقط سالم باشه هر چی خدا بخواد !

----------------

خدایا ! به این جماعت عقل و شعور که ندادی ٬ کمی ساکتشون کن ... کاری کن کمتر حرف بزنن ...

آمین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد