اگر بخواهیم غصه های زندگی مرا به صف بکشیم و کنار هم بچینیم ، به جرأت می توانم بگویم بزرگترین درد زندگی من ، درد کوتاهی دستم است در یاری رساندن و کمک به دیگران . دردی که می شود گفت :" زخم عمیق " روح من است .
این فیلم را ببینید ... مرا خواهید فهمید !
بیمار کیست ؟ بیمار لزوما کسی نیست که از درد ناله میکند و یا رنگ و روی پریده دارد . ایضاً ! شخصی نیست که تب و لرز و گلاب به رویتان اسهال و استفراغ و بیرون روی دارد .
همانا !
بیمار کسی است که این ساعت شب ، فرزند جیغ جیغو اش را می برد حمام ! تا از صدای عربده ی آن عزیز خردسالش اکثریت قریب به اتفاق همسایگان پدر و مادر و رفتگان شان بیاید جلوی چشمشان . خدا رفتگان شما را هم بیامرزد . تهویه های حمام های زنجیره ای و درد مشترک ما همسایگان عمودی ...
و نیز ... دقت کنید و نیز .... بیمار ! همسایه ی واحد روبرویی این حقیر است که دقایق کثیری را جلوی درب منزلشان که با این خرابات دو متر فاصله دارد ، در ساعت 00:00 صرف خداحافظی با میهمان حنجره طلایش می کند !
عزیزان من ! رفیقان ! بیمار زیاد شده ... بیمار های نو کیسه ی بی فهم و درک ...
در یک بعداز ظهر ، خیلی غیر منتظره است بیایی وبت را چک کنی و ببینی آلما توکل آمده دست گذاشته روی نوشته ی جنجالی "خیلی خیلی معمولی " ات :
".....یا مثلا من یه زنی رو می شناختم به قول تو معمولی. تا ۲۵ سال بچه اش نمی دونسته بچه ش نیست و فقط بچه ی باباهه است. ۲۵ سال خانومه کتک خورد و بچه هه رو به دندون گرفت...به نظر من خاص ترین آدم دنیا بود.
من اصلا با تو موافق نیستم. به نظر من همه ی آدم ها خاص هستند. توی مترو دست فروش ها خاص اند. هرکدوم یه زندگی جالبی دارند و یه شیوه ای.....نه اصلا باهات موافق نیستم....هیچ آدمی معمولی نیست...هیچ آدمی...."
خب می دانید ؟ در این شکی نیست که هر فردی در پستوی شخصیت و نهاد خود داشته های بخصوصی دارد . مثل مادر من که سادگی اش زبانزد اطرافیان است . اینکه این آدم یک جور خاص بیخیال این دنیاست . یا علی که یک حالت بخصوص خودش عشق می ورزد . خانم همسایه خونسردی عجیبی دارد و یکی لبخند ، دیگری صبر ، و ثالثی توانایی ب خصوصی . که در فرد دیگری نمی توان یافت . خب اگر از این منظر به قضیه بنگریم همه خاص اند . با رفتارها و شخصیت های خوب و بد بخصوص !
خب به نظر می رسد چنان هم بی ربط نیست . می پذیرم بلکه این بحث همینجا گورش کنده شود و چال شود .
با سپاس :)
* آلما توکل عزیز ! از این بابت خوشحالم که به این واسطه باعث شدم بیایی و اینجا حرفی بزنی با من . نوشته ها و نقد ها و حضورت را دوست دارم . ممنون که آمدی :)
از سری موزیک هایی که اگر نوشیدنی بود ( حتی گازدار ) یک نفس میتونستم سر بکشم اش
خب گاهی ما آدم ها بلد نیستیم درست حرفمان را بزنیم . می آییم یک ماجرایی را تعریف کنیم ، یا از خودمان بگوییم و یا از غیری حرف بزنیم ، درست بلد نیستیم بنویسیمش . با آنکه پس حرفهایت منظورت چیزی دیگر است ، یکی می آید برداشت دیگری می کند . من اکنون آدمی هستم که آمده ام اینجا بگویم :"آقا جان به جان خودم ! از خودم عزیزتر هم هست مگه ؟اون پایین منظور من شخص خاصی نبود ( این یک ) دیگه اینکه خدا گواهه خواستم خودم را برای شما توصیف کنم . نه قصدم توهین به کسی بود که به فرض مثال هر کی اینستاگرام داره بده و هر کی توستر و مایکروویو یا ماشین ظرفشویی داره تو خونه ش لولوست .منظورم این نبود که من خوبم و غیر معمولی ها بد . معمولی ها اکثریت زنان پیرامون منند . حتی من اشاره کردم که گاهی دل به هم زنند . (این هم دو) . چه بسا معمولی هایی که دوست دارند خاص باشند و از خیلی معمولی بودنشان به تنگ آمده اند . من آن پایین نگفتم معمولی بودن مقدس است ! نگفتم کار درستی است که توی جمع های زنانه حرفی ندارم و نقشی ندارم در اجتماعم . نگفتم خیلی خوش میگذرد وقتی به روی خیلی لذت های زنانه و دور همی ها چشم میبندی ! ( این هم سه )
خب انگار گاهی برای مدتی خوب است سکوت کنی و اکنون زمان سکوت مدت دار من فرا رسیده . برمیگردم . مرا که میشناسید نمیتوانم خفه خون بگیرم :) مراقب خوبی هایتان باشید .
پ ن : اگر دوستی دارید که زود از کوره در میرود ، تنهایش نگذارید ! بر میگردد توی کوره خودش را می سوزاند ها ! نگید نگفتم !
* قطعاً یکی از راههای تحمل ِزندگی، پناه بردن به سکوت است.