A Thousand Times Good Night

اگر بخواهیم غصه های زندگی مرا به صف بکشیم و کنار هم بچینیم ، به جرأت می توانم بگویم بزرگترین درد زندگی من ، درد کوتاهی دستم است در یاری رساندن و کمک به دیگران . دردی که می شود گفت :" زخم عمیق " روح من است . 

این فیلم را ببینید ... مرا خواهید فهمید !

نقد فیلم




پ ن :ژولیت بینوش بازیگر زن نقش اول این فیلم را از "بیمار اانگلیسی " به یاد دارم . آنجا هم همینقدر یکی یک دانه بود برایم ! معرکه است . 

از رنجی که میبریم ...

بیمار کیست ؟ بیمار لزوما کسی نیست که از درد ناله میکند و یا رنگ و روی پریده دارد . ایضاً ! شخصی نیست که تب و لرز و گلاب به رویتان اسهال و استفراغ و بیرون روی دارد . 

همانا ! 

بیمار کسی است که این ساعت شب ، فرزند جیغ جیغو اش را می برد حمام ! تا از صدای عربده ی آن عزیز خردسالش اکثریت قریب به اتفاق همسایگان پدر و مادر و رفتگان شان بیاید جلوی چشمشان . خدا رفتگان شما را هم بیامرزد . تهویه های حمام های زنجیره ای و درد مشترک ما همسایگان عمودی ...

 و نیز ... دقت کنید و نیز .... بیمار ! همسایه ی واحد روبرویی این حقیر است که دقایق کثیری را جلوی درب منزلشان که با این خرابات دو متر فاصله دارد ، در ساعت  00:00 صرف خداحافظی با میهمان حنجره طلایش می کند ! 

عزیزان من ! رفیقان !  بیمار زیاد شده ... بیمار های نو کیسه ی بی فهم و درک ... 


 * دیدید نتوانستم نیایم و ننویسم . نقد برای عموم آزاد است :)

داستان داریم ...

در یک بعداز ظهر ، خیلی غیر منتظره است بیایی وبت را چک کنی و ببینی آلما توکل آمده دست گذاشته روی نوشته ی جنجالی "خیلی خیلی معمولی " ات :

".....یا مثلا من یه زنی رو می شناختم به قول تو معمولی. تا ۲۵ سال بچه اش نمی دونسته بچه ش نیست و فقط بچه ی باباهه است. ۲۵ سال خانومه کتک خورد و بچه هه رو به دندون گرفت...به نظر من خاص ترین آدم دنیا بود.

من اصلا با تو موافق نیستم. به نظر من همه ی آدم ها خاص هستند. توی مترو دست فروش ها خاص اند. هرکدوم یه زندگی جالبی دارند و یه شیوه ای.....
من یه دوست دارم توی مشهد که عروسک فروشه.بعد هیچکس اونو نمی شناسه ولی همه ی کتاب های دنیا رو خونده .....زمانی که این پسر میاد تهران و تو خیابون راه می ره هیچکس نمی شناسه ایشون رو....اسمش توی نت نیست اما به نظر من خاص ترین آدم دنیاست.....یه مرد که با عروسک هاش زندگی می کنه....مامان بزرگ ها....بابابزرگ ها...دیدی یه جاهایی آدم رو شگفت زده می کنند؟یه چیزایی می گن که تو شوکه می شی.اینا دقیقا به خاطر معمولی نبودنشونه....

نه اصلا باهات موافق نیستم....هیچ آدمی معمولی نیست...هیچ آدمی...."

خب می دانید ؟ در این شکی نیست که هر فردی در پستوی شخصیت و نهاد خود داشته های بخصوصی دارد . مثل مادر من که سادگی اش زبانزد اطرافیان است . اینکه این آدم یک جور خاص بیخیال این دنیاست . یا علی که یک حالت بخصوص خودش عشق می ورزد . خانم همسایه خونسردی عجیبی دارد و یکی لبخند ، دیگری صبر ، و ثالثی توانایی ب خصوصی . که در فرد دیگری نمی توان یافت . خب اگر از این منظر به قضیه بنگریم همه خاص اند . با رفتارها و شخصیت های خوب و بد بخصوص ! 

خب به نظر می رسد چنان هم بی ربط نیست . می پذیرم بلکه این بحث همینجا گورش کنده شود و چال شود . 

با سپاس :)


* آلما توکل عزیز ! از این بابت خوشحالم که به این واسطه باعث شدم بیایی و اینجا حرفی بزنی با من . نوشته ها و نقد ها و حضورت را دوست دارم . ممنون که آمدی :)

 **تمومم کن – بلک کتز

 از سری موزیک هایی که اگر نوشیدنی بود ( حتی گازدار ) یک نفس میتونستم سر بکشم اش  

اندر مزایای سکوت :/

خب گاهی ما آدم ها بلد نیستیم درست حرفمان را بزنیم . می آییم یک ماجرایی را تعریف کنیم ، یا از خودمان بگوییم و یا از غیری حرف بزنیم ، درست بلد نیستیم بنویسیمش . با آنکه پس حرفهایت منظورت چیزی دیگر است ، یکی می آید برداشت دیگری می کند . من اکنون آدمی هستم که آمده ام اینجا بگویم :"آقا جان به جان خودم ! از خودم عزیزتر هم هست مگه ؟اون پایین  منظور من شخص خاصی نبود ( این یک ) دیگه اینکه خدا گواهه خواستم خودم را برای شما توصیف کنم . نه قصدم توهین به کسی بود که به فرض مثال هر کی اینستاگرام داره بده و هر کی توستر و مایکروویو یا ماشین ظرفشویی داره تو خونه ش لولوست .منظورم این نبود که من خوبم و غیر معمولی ها بد . معمولی ها اکثریت زنان پیرامون منند . حتی من اشاره کردم که گاهی دل به هم زنند . (این هم دو) . چه بسا معمولی هایی که دوست دارند خاص باشند و از خیلی معمولی بودنشان به تنگ آمده اند . من آن پایین نگفتم معمولی بودن مقدس است ! نگفتم کار درستی است که توی جمع های زنانه حرفی ندارم و نقشی ندارم در اجتماعم . نگفتم خیلی خوش میگذرد وقتی به روی خیلی لذت های زنانه و دور همی ها چشم میبندی ! ( این هم سه ) 

خب انگار گاهی برای مدتی خوب است سکوت کنی و اکنون زمان سکوت مدت دار من فرا رسیده . برمیگردم . مرا که میشناسید نمیتوانم خفه خون بگیرم :) مراقب خوبی هایتان باشید . 


پ ن : اگر دوستی دارید که زود از کوره در میرود ، تنهایش نگذارید ! بر میگردد توی کوره خودش را می سوزاند ها ! نگید نگفتم !

* قطعاً یکی از راههای تحمل ِزندگی، پناه بردن به سکوت است.

خیلی خیلی معمولی

خیلی خیلی معمولی بودن یعنی مثل سحر قریشی و نیوشا ضیغمی نباشی . یا آن دختره چیه اسمش ؟؟؟ ممممممممم .......... الناز شاکر دوست . که هی فرت و فرت عکسهای تفریحات و لباسها و چه میدانم هر غلطی اش را می گذارد توی اینستاگرامش و فالوورهای بسیار دارد . خیلی خیلی معمولی بودن یعنی اینستاگرام نداشته باشی . یعنی اسمت مثل نیکولا و زیتا و آلما و مهشاد و پیچ و مهره ها و من و همسرم در اروپا وسط لینک خیلی وب ها نباشد و مخاطبان برای خواندنت له له نزنند  . خیلی خیلی معمولی یعنی برای حقوق زنان هی نکوبی توی سر مردها و ادای فیمینیستی از خودت در نیاوری و جنجالی نشوی . هر هفته بازار و خرید نروی . قیمت خوار و بار را ندانی و از چک و سفته زیاد سر درنیاوری . به فروشنده های لوازم خانگی سفارش هاون و مایکروویو و توستر نداده باشی و در مجموعه ی وام زنانه نباشی . خیلی تنها باشی و دوره ی زنانه نروی . کیک ساده ی دارچینی بلد باشی . غذاهایت هنوز بوی غذاهای مادرت را بدهد . از خیلی رخدادها بیخبر باشی و سرت به دستمال کشی گرم باشد . خیلی خیلی معمولی شاید از دید اکثر زنان خیلی خیلی تهوع آور باشد و کسل کننده . مثل مه لقا جابری و نیلوفر بهبودی نباشی . مدل و مانکن نباشی و چشمانت عاری از سگ و گربه باشد .تازه حتی مثل خیلی از رفقای مجازی ات هم نباشی که خیلی شیک و مجلسی است زندگی شان . خیلی خیلی معمولی یعنی مادر دو تا بچه که بوی غذایش خانه را ورداشته و منتظر است دختر 7 ساله اش از مدرسه برگردد و ساعت 2 برای همسرش چای دم کند . خیلی خیلی معمولی یعنی شبیه خیلی ها نبودن ! اما خاص نبودن ...